ابتکاری از امام هادی (ع) که عالمگیر شد
تاریخ انتشار: ۱۳ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۳۲۵۶۱
حجتالاسلام امیرعلی حسنلو مدیرگروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه در گفتگو با خبرنگار دین و آیین خبرگزاری علم و فناوری آنا با اشاره به اوضاع سیاسی عصر امام هادی (ع) بیان داشت: حضرت هادی (ع) در نیمه ماه ذیالحجه سال ۲۱۲ در صریا، واقع در مدینه منوره متولد شد و در روایت ابن عیاش آمده که ایشان در روز سهشنبه، پنجم ماه رجب متولد شد و وفات امام هادی (ع) هم در ماه رجب سال ۲۵۴ در سامراء واقع شد، و در هنگام وفات، چهل و یک سال و چند ماه از عمرش گذشته بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: متوکل عباسی، حضرت ابوالحسن هادی (ع) را به اتفاق یحیی بن هرثمه از مدینه به سامرا آورد و در آنجا اقامت کرد تا هنگامی که از دنیا رفت، مدت امامت آن جناب ۳۳ سال بود. در دوره امام هادی (ع) نظامیان بر تمام امور مسلط شدند، همین امر سبب آشفتگی امور سیاسی و اجتماعی و پیدایش بحرانها شد، حکومت نظامی بر اکثر شهرهای اطراف پایتخت حتی فرمانداران و والیان از میان نظامیان بود، نظامیانی که هیچ سابقه دیوانی و حکومتی نداشتند، بلکه صرفاً از قدرت نظامی و در امور نظامی مهارت داشتند.
متوکل خواست تحقیر کند، اما خودش تحقیر شد
حجتالاسلام حسنلو ابراز داشت: از میان حاکمان عباسی، مدت حکومت «متوکل» طولانی بود و او در دشمنی علویان و اهل بیت از همه عباسیان سر سخت بود، در دوره او بسیاری از سادات و علویان در زندانها و توسط ماموران متوکل در مناطق مختلف به شهادت رسیدند، او بارها امام هادی (ع) را احضار و به آن حضرت (ع) جسارت کرد، بارها آن حضرت را به بزم میگساری خود احضار و به زور مأموران خود، به کاخش جلب کرد؛ ولی آن امام همام (ع) او را موعظه و پند داد و فضای مجلس او را دگرگون میساخت.
وی ادامه داد: بارها میشد متوکل خودش بر مرکب سوار میشد و امام هادی (ع) و دیگر علویان و سادات را با حالت پیاده و تحقیرآمیز در پی مرکبش در محلههای سامرا حرکت میکرد و هدفش تحقیر مقام امام (ع) بود، اما در تمام این رفتارها هرگز مقام معنوی و جایگاه دینی آن حضرت کاهش نیافت، بلکه در میان مردم به محبوبیتش افزوده میشد و متوکل با این رفتارها تحقیر میشد.
حفظ میراث و دستاوردهای ائمه پیشین توسط امام هادی (ع)
این استاد دانشگاه درباره نقش امام هادی (ع) در پیش برد فرهنگ اهل بیت (ع) اظهار داشت: امام هادی (ع) با وجود شرایط بسیار سخت سیاسی و اجتماعی، از اسلام ناب و سیره نبوی (ص) بر محوریت مکتب اهل بیت (ع) حراست و نگهبانی کرد و در این راه تلاشهای فراوانی از خود نشان داد، که به حسب وظیفه الهی و امامت بود.
وی گفت: در این زمینه امام هادی (ع) گامهای زیادی از جمله «حفظ میراث و دستاوردهای ائمه پیشین» با تکیه بر نیروی پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع) برداشت.
وی افزود: «پاسخ به شبهات عقیدتی» از دیگر اقدامات فرهنگی امام دهم (ع) بود. در زمینههای مختلف از جمله، توحید، نبوت، امامت، معاد و دفاع از اصل اسلام، امام هادی (ع) بارها اساس دین اسلام را از خطر نابودی نجات داد. عقاید مسلمانان در این دوره بارها توسط برخی از رهبران ادیان دیگر به چالش کشیده شد، اگر تدابیر و علوم الهی امام (ع) و اقدامات مهم فرهنگی ایشان نبود اساس عقاید اسلام و مسلمین از بین میرفت.
شاگردانی به وسعت تمدن اسلامی
حجتالاسلام حسنلو خاطرنشان کرد: امام هادی (ع) از طریق تربیت شاگردان مختلف که برخی از آنها از شاگردان اجداد طاهرینش بودند، علوم آنها را افزایش داد و آنان را در حمایت از دین اسلام پشتبانی علمی کرد؛ شاگردانی که هر یک دارای آثار علمی گرانسنگ بودند و میراث امامت و مکتب علوی را به آیندگان منتقل کرده و در فرهنگ سازی نقش بسیار موثر داشتند.
وی ادامه داد: افرادی، چون ابوهاشم جعفری، اسماعیل بن مهران، علی بن مهزیار اهوازی، حسین بن سعید اهوازی که حدود ۳۰ کتاب نوشته بود. فضل بن شاذان که دارای تألیفات زیادی بود، ابوحماد رازی (ری شهری) و عبدالعظیم حسنی که در ری مدفون است از شاگردان امام هادی (ع) بود که همه این شاگردان به عنوان شاخههای گسترده امامت بودند.
سرداران نظامی که شیفته امام هادی (ع) شدند
این کارشناس تاریخ اسلام تصریج کرد: مناظرات امام هادی (ع) با رهبران مذاهب و فرق دیگر که بیشتر قصد مناظرهکنندگان چیره شدن بر امام (ع) بود. ولی امام (ع) قصد هدایت آنها را داشت و با نگاه امامت و ترحم به آنان متوجه میشد. بسیاری از سرداران نظامی که از ترکان ماوراء النهر بودند با درک مقام امامت با دیدن فضایل آن حضرت به امامت آن حضرت ایمان میآوردند. وی افزود: از جمله فعالیتهای امام هادی (ع) در حفظ نهضت و مکتب علوی استوار بر سیره نبوی، مبارزه با غلو و غالیان و فرقههای گمراه با گرایشات صوفی مآبانه بود. آن حضرت (ع) با تمام گرایشاتی که مغایر با خط اسلام ناب و اصیل بود از طرق مختلف مبارزه میکرد و به اصحاب خود و وکلای خود طی نامه یا پیام شفاهی به دوری و پرهیز از آنان را موکداً توصیه کرده و شیعه را از غلو و گرفتاری در انحرافات نجات میداد و به این ترتیب خط امامت و اسلام را حراست میکرد.
ابتکاری از امام هادی (ع) که عالمگیر شد
حجتالاسلام حسنلو تأسیس سازمان وکالت را از ابتکارات به هنگام امام هادی (ع) دانست و بیان داشت: امام هادی (ع) به ابتکاری گسترده و بزرگ در این دوره با توجه به شرایط اجتماعی و سیاسی دست زد و آن تأسیس «نهاد وکالت» بود. امام (ع) با توجه به گستردگی و پراکندگی شیعیان در مناطق مختلف قلمرو اسلامی در ایران و آفریقا و حجاز، وکلا و نمایندگانی را در این مناطق انتخاب کرد.
وی گفت: اگر چه در دوره ائمه پیشین (ع) نیز این رسم گسترده و به هم پیوسته را بر اساس ضرورت زمان ایجاد کرد و هرگاه در زمینه عقاید دینی و مشکلات شرعی و... مشکلی برای شیعه یا عقاید دیگر مسلمانان پیش میآمدبا یک نامه از طریق پیکهای مطمئن این مشکل را در مدت کوتاه و فوری حل میکرد و بدین سبب از عقاید شیعه و اسلام و نهضت علوی پاسداری میکرد.
دستاوردهای مهمی که در دوران غیبت خودش را نشان داد
مدیر گروه تاریخ و سیره مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزههای علمیه ابراز داشت: این دستاورد بزرگ زمینهساز برای دوره غیبت نیز محسوب میشد و مردم را با شرایط عصر غیبت و نبود امام معصوم (ع) در میان مردم و حضور نمایندگان امام (ع) در جامعه آشنا میکرد، همین نهاد و سازمان زمینهساز حل مشکلات دوره غیبت کبری نیز شد.
وی ادامه داد:، چون در دوره غیبت صغری امام زمان (عج) وکلا و نمایندگانی داشتند، ولی پس از انقضای دوره غیبت صغری و آغاز غیبت کبری، شرایط تغییر یافت و کم کم مرجعیت و فقهای اسلام جایگزین نواب خاص شدند؛ بنابراین اساس و اصل ولایت فقیه و نماینده عام امام معصوم (ع) در دوره غیبت کبری که اکنون شکل گرفته در دوره امام هادی (ع) به صورت وسیع بنیانگذاری شده و مورد تایید امام معصوم (ع) بود.
برکات تشکیل سازمان وکالت از سوی امام هادی (ع)
حجتالاسلام حسنلو اظهار داشت: امام هادی (ع) با تشکیل نهاد وکالت برای آیندگان این پیام را داد که فقهای با تقوی در دوره عدم حضور امام معصوم (ع) در جامعه میتوانند از طرف امام (ع) به حل و فصل و حراست و پاسداری و تصدی امور اجتماعی در صورت فراهم بودن شرایط اقدام کنند.
وی افزود: با وقوف از میزان نقش مرجعیت شیعه و محدثان بزرگ و معتبر شیعه در حفظ عقاید مردم با نوشتن و جمع آوری آثار و کتابهای فراوان و اساس اسلام و پاسداری از فرهنگ اسلام میتوان به عظمت اندیشههای امام هادی (ع) در تأسیس نهاد وکالت پی برد. در واقع اساس مرجعیت به صورت عملی در عصر امام هادی (ع) نهاده شد، این دستاورد در حفظ مکتب علوی نقش کاملاً برجسته و تعیین کننده دارد.
نامهای که امام هادی (ع) برای مردم اهواز نوشت
این استاد دانشگاه «مرجعیت» در دوره غیبت کبری را مهمترین سازمان حفاظت و پاسداری از نهضت علوی و گسترش دهنده آن توصیف کرد و گفت: در طول تاریخ با مرجعیت این وظیفه تحقق یافته، هدایت قیامهای ضد استعماری و استبدادی توسط مراجع انجام گرفته است که برخاسته از نهاد وکالت بود. همچنین امام هادی (ع) با شیوه نامه نگاری نیز در حفظ نهضت علوی و مکتب تشیع نقش مهمی ایفا کرد. نامههایی که به وکلای خود و شیعیان نوشت، نظیر نامهای که به مردم اهواز نوشت در گسترش نهضت علوی نقش کاملاً برجسته ایفا کرده است.
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: امام هادی ع جشن میلاد حوزه علمیه حجت الاسلام حسنلو امام معصوم نهاد وکالت نهضت علوی دوره غیبت امام هادی غیبت کبری آن حضرت بار ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۳۲۵۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
اگر مطهری و مبارزه او با تحجر ادامه داشت...
مرتضی مطهری یک شخصیت تمام نشدنی در گذر زمان است و تا امروز معادلی که جامعیت او را داشته باشد بر افکار عموم و خصوص رخ نکشیده!
من اولین بار نامش را از پدرم شنیدم که با او از سالهای درسهای فقه واصول امام خمینی آشنا بود و در دهه چهل متواضعانه گاه بیگاهی درتهران پای سخنرانی آن بزرگوار حاضر میشد و به یاد دارم مرا که در سن کودکی بودم به سالن سخنرانی او بُرد تا حضرت مطهری را ببینم.
ارتباط مرموزی بین من و استاد مطهری ایجاد شده بود تا سال ۶۰ که با کتاب داستان و راستان او آشنا شدم و در سال های بعد در حد توان ناچیز فکری خود با دیگر آثار استاد شهید آشنا شدم و یک به یک نوشته هایش را غذای مغز و روح خویش نمودم و این سفره فکری و اطعام معرفتی تا امروز ادامه داشته و دارد و خلاصه؛ "با مطهری زندگی میکنم" و حاضر به جایگزین کردن دیگری و دیگران بجای او نیستم چون تا کنون جایگزینی برای مطهری -خداراشاهدمیگیرم- که پیدا نکرده ام!
مطهری که من شناختم با توجه در آمیختگی بیش از سی ساله افکارم با آثارش، کلید شخصیتش؛ در "فهم عمیق او از دین ، و درک درست جامعه ، و عرضه خوبِ یافته هایش" است.
توضیح این ادعا چنین است؛
۱ - شهید استاد مطهری یک شخصیتِ جامعِ علمی بودکه دگراندیشان را تحمل میکرد. او گذشته از اینکه یک فیلسوف بود و فلسفه را هضم کرده بود، در فقه یک فقیه بود، و مهمتر ؛ با آثار نویسندگان دنیای خود ، حتا با دگر اندیشان آشنا بود ودر مواجه با نام یک نویسنده غربی و یا دگراندیش حیرت زده نمیشد.
این جمله شگفت آور که هیچ گاه عملی نشد ، از اوست؛ " میباید دانشکده الهیات به هر قیمتی شده فردی مارکسییسم رادر این دانشکده دعوت کندتامسائل مارکسیسم را تدریس کند. بعد ما هم میآئیم و حرفهایمان را میزنیم. هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد."
و میگفت: "من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است وآزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها."
۲ - آیت الله مطهری به عمقِ "دین" سفرِ علمی کرد. عمقِ دین بمعنای فهم و اجتهاد در فقه نیست .
اجازه دهید سخنی از استادبزرگوارم آیت الله وحید خراسانی که در درس داشتند تقدیم کنم که فرمودند: "تفقه در دین ؛ متفاوت از تفقه در ابواب فقه، طهارت تا دیات است ، این یک قسمت از دین است نه تمام دین؛ بعض الشیء لیس بالشیء»
در مورد "فقه مطهری" دامنه سخن وسیع است. خلاصه آن این است که او میگفت : "تمام مطالب دو جلد کفایه الاصول را در مشت دارم" ، و در درسهای عمومی آیت الله بروجردی و درسهای خصوصی امام خمینی توانست به رتبه بالای "اجتهاد" برسد و فقیه شود، ولی نه یک فقیه متعارف مانند دیگران که حداکثر یک حاشیه بر "عروةالوثقی" و یا "مکاسب شیخ انصاری" اضافه کند، بلکه وی فقیهی بود که باید تفقه او درچگونه باز کردنِ گره های کور را از زندگی فردی و اجتماعی مسلمین دیدکه درآثارش مانند؛ کتاب "حجاب" و نیز "نظام حقوق زن" و یا "اسلام و مقتضیات زمان" رصد کرد. او از خاستگاه فقه سنتی با بازاندیشانه، پیوند بین نص و زندگی را رقم زد.
۳ - استادمطهری از تحجر فاصله داشت.
اوتوانست بااین روش درست مراجعه به متون اصیل دینی وعدم دخالت حب و بغض ها، از تحجر و دگم اندیشی وسنت گرایی های نامعقول دور شود.
آقای مطهری بر بافت فرسوده؛ بنایِ فقه و فلسفه و تفسیر بنا نکرد. استاد عزیز آیت الله جوادی در درس میفرمود: "در تمام رشته ها ما تا نقشه جامع علم آن رشته را نداشته باشیم، هر فتوایی که در درون آن بدهیم به صورت بافت فرسوده است؛ مثل کسی که شهر را بخواهد اداره کند، تا نقشه جامع شهر را نداشته باشد، هرگونه ساخت و سازی داشته باشد طولی نمیکشد که بافت فرسوده میشود." مطهری نقشه جامع "شهرعلم" را داشت.
مطهری عزیز، در حد میسور بین علم و دین را آشتی میداد و عامل همبستگی عالمان و دانشمندان بود. علوم انسانی و تجربی را احترام میگذاشت همانطور که علوم اسلامی را ارج مینهاد تاجاییکه واجب علی کل مسلم را به تمام علوم بشری سرایت میداد ودر عین اینکه به آداب و فرهنگ و دانش خودی باور داشت، اما هیچ گاه این باور باعث تمسخر و یا بی اعتنایی به ره آور غرب نمیشد. اوهیچ گاه شبهه وشبهه دار را رمیِ به بی دینی نمیکرد و هیچ گاه در مثل تریبون دینی نمازجمعه آنان راتهدید به ارهاب -ترور- نمیکرد.
امروز؛ مادربرابر دوگانگی سازی بین دین و هرچیزی که نیاز بشر است قرار گرفته ایم! مانند علم ویا فلسفه ویا بهداشت ویا تکنولوژی ودانش درغرب .. و نیزازسوی دیگر مواجه با تغییر در مفاهیم بدیهی مانند؛عدالت،عصمت،قدرت و.. هستیم!
بگمانم؛اگر مطهری ومبارزه اوباتحجر ادامه داشت، شرائط متفاوتی داشتیم.
۴ - آیت الله مطهری از محو شدنِ در شخصیتها بر حذر بود و شخصیت پرست نبود. او نه وابسته به فرد، و نه وابسته به هیچ تشکیلات سیاسی و غیر سیاسی بود. او درعین اینکه به امام خمینی عشق داشت و از بردن نام او اشک می ریخت و وابسته عاطفی و تحصیلی به او بود اما وابسته فکری نبود که سرسپرده باشد، مطهری نه تنها خود اهل دست بوسی و پا بوسی نبود ، بلکه ؛ بسی پهلوانانه بر سرسپردگی ، چاکری ، تعصب و اطاعت بی چون و چرا ، چنان تیغ نقد میکشید که آه از دل مریدبازان به آسمان بلند می شد.
او در نقدِ عالمانه ی دو بخش کوشا بود ، یعنی ؛ نقد "ارباب قدرت" و نقد "ارباب دیانت".
استاد شهید مطهری چه زیبا گفت: "مقام حکومت، ملازم با مقام قدسی نیست و هر مقام غیرمعصومی که در وضع غیرقابل انتقاد قرار گیرد، هم برای خودش خطر است و هم برای اسلام، من مانند عوام فکر نمیکنم که هر که در طبقه مراجع قرار گرفت مورد عنایت خاص امام زمان است و مصون از خطا و گناه و فسق است."
۵ - استاد مطهری در پیدایش انقلاب بهمراه همراه امام خمینی نقش موثر یک مجاهد و نیز یک ایدئولوگ را داشت ، اما این ، باعث نمیشد که چشم بر حقائق و یا نارسائی ها و یا حقوق مردم ببند و مدافه جریان حاکمیت باشد.
او چنین میگفت :
"این انقلاب به شرطی در آینده محفوظ خواهد ماند و به شرطی تداوم پیدا خواهد کرد، که قطعاً مسیر عدالت خواهی را برای همیشه ادامه بدهد. یعنی دولتهای آینده واقعاً و کلاً در مسیر عدالت اسلامی گام بردارند، برای پر کردن شکافهای طبقاتی اقدام کنند. تبعیضها را واقعاً از میان بردارند .. من تأکید میکنم اگر انقلاب ما در مسیر برقراری عدالت اجتماعی به پیش نرود، مطمئناً به نتیجه نخواهد رسید و این خطر هست که انقلاب دیگری با ماهیت دیگری جای آن را بگیرد."
استاد مطهری دم از معنویت بدون عدالت نمیزد چون بر این اندیشه بود که ؛ "نبود عدالت در جامعه؛ پایه معنویت را متزلزل خواهد کرد و چون باعث محرومیت میشود ، محرومیت عامل ایجاد عقدههای روانی است و عقدههای روانی تولید انفجار خواهد کرد!"
شهید مطهری برای حق به هرگونه رفتار ناروایی که با متن دین و حقوق مردم در تضاد بود را ممنوع میدانست ، چون بر این باور بود: «برای حق باید از حق استفاده کرد و اگر من بدانم که با یک دروغ، امشب همه گناهکارانِ شما توبه میکنند و نمازِ شب خوان میشوند، اسلام به من اجازه چنین کار [دروغی] را نمیدهد.»
بعد از ملاحظه مطالب پنج گانه تقدیم شده ، آیا به نظر شما "مطهریِ امام خمینی" تکرار شد؟